اگر تنها یک ادعای جمهوری اسلامی را باور داشته باشم این است که پایگاه مردمی دارد. جمهوری اسلامی هنوز پایگاه گسترده ی مردمی دارد. جمهوری اسلامی تجسم رادیکالیزه ی افکار ماست، فرنکنشتاینی که از صلبیت اعتقادات مان و نپذیرفتن مخالف حتی تا مرحله ی حذف، تغذیه می کند. به همین دلیل توانسته سی سال پیش حجاب را اجباری کند، توانسته ماشین های گشت را به خیابان ها بکشاند تا لحظه یی آسایش را از مردم سلب کند.
چرا که همین مایی که در ظاهر مخالف با این طرح جمهوری اسلامی هستیم، بدمان نمی آید که جوان های متفاوت با الگوهای ذهنی مان (جوان اگر متفاوت نباشد که جوان نیست) گوشمالی داده بشوند. چرا که خودمان پوشش و آرایش متفاوت در مهمانی را با شلاق تمسخر تنبیه می کنیم. فرقش چیست؟
هر چیزی که با طرز تفکر، اعتقادات و الگوهای ما نخواند برای ما محل بدگمانی است، حتی برای بعضی از ماها فلان کنش ایرادی ندارد اما اگر همان را در دیگری ببینیم هزار ایراد ازش می گیریم.
به این دلیل همه مان را جمع می بندم که عادت بدمان را کنار بگذاریم که خودمان را از دیگران جدا کنیم و راحت بگوییم ایرانی ها فلان طور و بهمان طور هستند. همه ی ما ایرانی هستیم و چه در ایران باشیم و چه خارج از ایران، شخصیت مان به حد کافی متاثر از این فضا بوده.
تمام قصه ی امشب یک سوال است: با جمهوری اسلامی درون مان چه باید بکنیم؟
يوسف
ژوئیه 25, 2012 @ 23:16:37
جواب رو خودت گفتي، بايد قبل از همه تغييرهاي از بيرون از خودمان شروع كنيم. اينكه به اين يقين برسيم كه اين ، ما، تك تك آدم ها، هستيم كه مجموعه اي و سيستم اي را ميسازيم و با عقايد و تعصبات مان ساپورت ش ميكنيم. و راهي نيست، بجز شروع تغيير از خود، شناخت زوايا و كمبود هاي شخصيت هايمان، اعتراف به ناداني هايمان و تلاش در رفع آنها….
و هميشه، هميشه، با هر كس كه بحث كردم، ميرسه به اينجا كه تغيير بايد از بالا باشه، حكومت خيلي قوي يه …
و در نهايت ملتي هستيم كه هنوز به درمان ريشه اي ناداني، ايمان نياورده ايم. هنوزم بر طبل تاريخ 2500سال پيش خود ميكوبيم و از آن به افتخار ياد ميكنيم، بي آنكه نداشته ها و جهل هاي امروز مان را درتمام زمينه ها ببينيم
madox
ژوئیه 27, 2012 @ 08:16:32
موافقم دوست من 🙂
سارا
ژوئیه 25, 2012 @ 23:20:02
ما قربانیان تربیت غلط در عادت های غلط آرام و بی صدا می سوزیم …..
madox
ژوئیه 27, 2012 @ 08:17:04
ولی می تونیم آتیشو خاموش کنیم
zipper
ژوئیه 26, 2012 @ 01:00:11
یکی از دوستان مطلبی نوشته که خیلی مرتبطه به این پستت. کامنت های خواننده ها شاید برات جالب باشه.
madox
ژوئیه 27, 2012 @ 08:27:18
اتفاقاً من این مطلب رو خونده بودم، من با حرف این خانوم موافقم که آدم باید آزادی و اختیار در پوشش داشته باشه، اما مسئله این جاست که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه. شاید یک اروپایی با حجاب این خانوم راحت تر کنار بیاد اما ایرانی هایی که از این حجاب زخم ها خوردن، با دیدنش درد تو وجودشون می پیچه. تو با دیدن آدمی که کلاه شاپو سرشه و زنجیر دستشه، چه حسی بهت دست می ده؟ حالا فکر کن یکی از همین آدما یکی از عزیزات رو یا خودتو با چاقو مصدوم کرده. اون وقت چه حسی بهت دست می ده؟
من نمی گم که سرزنش کردن این خانوم به خاطر حجابش درسته، اما ایشون هم باید درک کنن که این مردم از همین حجاب چه آسیب هایی دیدن. چه بلاهایی سرشون اومده. این جا بحث حذف مخالف نیست. این جا بحث درده که تو جون آدم می پیچه. درسته که باید کنترلش کرد و نباید درد رو به سمت اون خانوم یا خانوم های مذهبی نشونه گرفت اما نمی شه درد رو هم انکار کرد.
هادی
ژوئیه 26, 2012 @ 06:38:51
فقط می خواهیم قضاوت کنیم.
شاید بشه گفت واقعا یاد نگرفتیم که چه چیزی برامون بده و وقتی تو حریممون هست میتونه به ما آسیب بزنه،به نظرم قدرت تشخیصشو نداریم که تو هر کاری که به ما ربطی نداره هم می خواهیم دخالت،قضاوت و شاید به شرط داشتن قدرت اجرای حکم کنیم.یه دوره حکومت(رضا خان) حجابو منع میکنه یه دوره حکومت(الان) زور میکنه.
باید یاد بگیریم دنیا رو بهتر بشناسیم،خوب و بد رو بشناسیم،حریم رو بشناسیم،احترام به دیگری رو بشناسیم.
madox
ژوئیه 27, 2012 @ 08:31:00
قدرت نقدش رو نداریم به نظرم. قضاوت ما بر مبنای سفید و سیاهه و هنوز خاکستری چندان برای ما مفهوم نیست.
مهری
ژوئیه 26, 2012 @ 06:50:46
با نظرت کاملا موافقم، فقط میخواستم اضافه کنم که جمهوری اسلامی علاوه بر تغذیه از صلبیت افکار ما، از عقدهای ما هم تغذیه میکند، کلا جمهوری اسلامی حکومت عقده هاست. عقدههایی که ریشههای تاریخی و مذهبی دارند و سالها قبل از جمهوری اسلامی وجود داشتند،انگیزه و نیروی نهفتهای بود که اسلامگراها با مکاری و زیرکی بکارش گرفتند و ازش بهرهبرداری کردند و میکنند و باز تولیدش میکنند.
من فکر نمیکنم این عقدها فقط با تصمیم جمعی یا ارادهٔ فردی یا جمعی قابل درمان باشه، و گاهی خیلی فراتر و عمیقتر از عادت غلط یا نادانی و تعصب هست، ولی اولین و مهمترین گام برای همهٔ ما شناخت و پذیرفتن اشتباهات و کمبود هامون هست.
نکتی دیگهای هم که بارها توجه من رو در مورد خودم و هموطن هام جلب کرده اینه که ما ایرانیها معمولا خود کّل بین هستیم، مثلا یه ایرانی مخالف حکومت میگه همهٔ مردم ایران مخالف حکومت هستند، به راحتی یه روستایی یا حتی همسایهٔ خودش رو که حامی حکومت هست رو ندید میگیره (کاری با انگیزههای حمایت ندارم که منافع مادی هست یا فقر فرهنگی و کمبود آگاهی ) و البته این خود کّل بینی هم که به صورت کاملا افراطی در طرفداران حکومت وجود داره.
با همهٔ اینها فکر کنم بزرگترین ایراد ما دروغ گویی به خودمون هست، انقدر ملت دروغگویی هستیم که خودمون از همه راحت تر و سریع تر دروغهای خودمون رو باور میکنیم، این قضیه هم ریشه داره و بنظرم جا داره که روش کار علمی بشه که چرا یه ملت انقدر ناراست و دروغگو هستند، مخصوصاً به خودشون.
madox
ژوئیه 27, 2012 @ 08:46:54
من هم موافقم، باید عقده رو هم به این مجموعه اضافه کنیم. عقده هایی که با فاصله گذاشتن بین مردم به وجود می آد و با منع کردن شون.
با این قسمت موافق نیستم که ما ایرانی ها خود کل بین هستیم، ما با توجه به استقرای ناقص و نادرست مون، با دیدن خودمون و اطرافیان مون که طرفدار عقیده یی هستیم می گیم که همه طرفدارش هستن. اتفاقاً اکثر ایرانی هایی که من دیدم چنان conformist هستن که اگه ببینن عقیده شون هیچ طرفداری نداره، کم کم تغییرش می دن.
دروغ می گیم چون چاره یی نداریم چون جایگزینی نداریم. چون مثل کودکی که وقتی بچه بوده تو خونه فرمانروایی کرده و حالا که وارد جامعه شده نمی تونه بپذیره که مثل قبل مامانی نیست و نمی تونه خودشو سازگار کنه با شرایط جدید، تو رویا هنوز خودشو مامانی می بینه. درست مثل فیلم sunset boulevard. قهرمان زن هنوز تو توهم شهرت سابقشه. برای همین خودش و اطرافیانش (ماکس) بهش دروغ می گن.
مهری
ژوئیه 27, 2012 @ 19:24:23
در مورد خود کّل بینی حق با توست، مشکل از استقرای نادرست ماست، و نتیجه ش اینه میشه که ارزیابی درستی از موقعیت و نظر اطرافیان نداریم.
madox
ژوئیه 28, 2012 @ 23:34:38
🙂
مومو
آگوست 02, 2012 @ 01:18:15
بازتولید فاشیسم در درون
madox
آگوست 03, 2012 @ 04:56:21
بله متاسفانه