اگر تنها یک ادعای جمهوری اسلامی را باور داشته باشم این است که پایگاه مردمی دارد. جمهوری اسلامی هنوز پایگاه گسترده ی مردمی دارد. جمهوری اسلامی تجسم رادیکالیزه ی افکار ماست، فرنکنشتاینی که از صلبیت اعتقادات مان و نپذیرفتن مخالف حتی تا مرحله ی حذف، تغذیه می کند. به همین دلیل توانسته سی سال پیش حجاب را اجباری کند، توانسته ماشین های گشت را به خیابان ها بکشاند تا لحظه یی آسایش را از مردم سلب کند.

چرا که همین مایی که در ظاهر مخالف با این طرح جمهوری اسلامی هستیم، بدمان نمی آید که جوان های متفاوت با الگوهای ذهنی مان (جوان اگر متفاوت نباشد که جوان نیست) گوشمالی داده بشوند. چرا که خودمان پوشش و آرایش متفاوت در مهمانی را با شلاق تمسخر تنبیه می کنیم. فرقش چیست؟

هر چیزی که با طرز تفکر، اعتقادات و الگوهای ما نخواند برای ما محل بدگمانی است، حتی برای بعضی از ماها فلان کنش ایرادی ندارد اما اگر همان را در دیگری ببینیم هزار ایراد ازش می گیریم.

به این دلیل همه مان را جمع می بندم که عادت بدمان را کنار بگذاریم که خودمان را از دیگران جدا کنیم و راحت بگوییم ایرانی ها فلان طور و بهمان طور هستند. همه ی ما ایرانی هستیم و چه در ایران باشیم و چه خارج از ایران، شخصیت مان به حد کافی متاثر از این فضا بوده.

تمام قصه ی امشب یک سوال است: با جمهوری اسلامی درون مان چه باید بکنیم؟