۱. هایدگر، پس از تبیین وجودی یک باشنده (Dasein) مهم‌ترین ویژگی‌اش را عدم بی‌تفاوتی می‌داند. یعنی یک انسان به خود و محیط پیرامونش اهمیت می‌دهد و تنها یک نظاره‌گر نیست.

۲. خیلی دلم می‌خواهد گپی درباره‌ی انسان و زندگی را آغاز کنیم که به تحلیلی درباره‌ی خیزش ۱۴۰۱ بینجامد، اما چنان به درازا خواهد انجامید که عملا فایده‌ای برای کسی نخواهد داشت. شاید بعدتر به چنین مبحثی بپردازیم اما کشتی ایران در گرداب جدال با جمهوری اسلامی است و صحبت از شنا مهم‌تر از علم نحو است.

۳. این دیاگرام جای کار و بررسی دارد و افراد را نمی‌توان به راحتی در گروه‌های بالا طبقه‌بندی کرد اما تصویر شماتیک خوبی برای تحلیل شرایط است. از آن جایی که امروز می‌خواهم درباره‌ی بی‌تفاوتی بنویسم، تمرکزم روی این قسمت است و سایر قسمت‌ها پر نشده. علاوه بر این انسان‌های ساده‌لوح چه مسلمان چه غیر مسلمان را می‌توان به بی‌تفاوت‌ها افزود. خلاصه این که نمودار جای کار زیاد دارد. آن‌قدر جدی‌اش نگیرید.

۴. یک نکته‌ی دیگر این که افزودن طبقه‌بندی مردم به دو گروه مسلمان و غیر مسلمان کاری است که جمهوری اسلامی انجام داده و برای تحلیل این استراتژی نیاز به چنین مجموعه‌ای نیز وجود دارد که در مباحث بعد به آن خواهم پرداخت. به نظر من، چنین طبقه‌بندی‌ای نادرست و فاصله‌گذارانه است. خواستم همین اول کار بگویم که مرا متهم به تفرقه‌اندازی نکنید. هدفم پاک کردن این طبقه‌بندی در انتهاست.

۵. تصویری که هایدگر از انسان ارائه می‌دهد تا اندازه‌ای رمانتیک است چرا که بی‌تفاوتی مانند چاقی است، نمی‌توان به راحتی به فرد بی‌تفاوت خرده گرفت، چرا که ما به شک، ترس‌ها و تواناییش آگاه نیستیم. نمی‌توان انسان‌ها را مجبور به گرفتن رژیم و فعالیت بیشتر کرد اگر نخواهند یا نتوانند. تفاوت بین بی‌تفاوت‌ها و مبارزین در ارزیابی میزان سود و زیان احتمالی است و میزان ریسک‌پذیری است.

۶. می‌توان مردم را روی طیفی از بی‌تفاوت مطلق تا مبارز کامل قرار داد. بعضی جان‌شان را کف دست‌شان گذاشته‌اند و به خیابان آمده‌اند. برخی در محیط‌های آنلاین با اسم واقعی خود فعالیت می‌کنند، برخی دیگر با اسم مستعار. بعضی‌ها هم به معترضین غیرمستقیم کمک می‌کنند. برخی دو‌دل هستند که به اعتراضات بپیوندند، بعضی اتفاق‌های مهم‌تری نیاز دارند تا خشم‌شان شعله‌ور شود و در نهایت گروهی تحت هیچ عنوان به مبارزه برنخواهند خواست. گروه آخر مخاطب این نوشته نیستند. قضاوت‌شان نمی‌کنم و ترس‌ها، شک‌ها و ضعف‌هایشان را می‌فهمم.

۷. شمایی که دو دل هستی برای پیوستن به مردم چرا که به فردای پس از انقلاب اطمینانی نداری، هیچ کس نمی‌تواند به تو تضمین بدهد که چه خواهد شد. حرکت چنان احساسی است که تنها می‌توان امیدوار فردای بهتر بود. هر چند که نشانه‌هایی وجود دارد. نسل جدید انقلابی، بر خلاف انقلابیون ۵۷ ایدئولوژی زده نیست. این نسل، به غرب نگاه کرده و جهان‌بینی منطقی‌تری برای رسیدن به فردای بهتر دارد، الگوهای عملی‌تری را پیش رو می‌بیند.

۸. صد البته خیزش ۱۴۰۱ خالی از اشتباه نیست. درست به همین دلیل است که در این برهه، حضور افرادی که بتواند نقدشان بکند، منطق بیشتری به حرکت تزریق می‌کند و جلوی مصادره شدنش به دست عده‌ای را می‌گیرد. در واقع خودت می‌توانی متضمن رسیدن به جامعه‌ای بهتر بشوی تا این که تنها نظاره کنی که این موج خروشان ما را به کجا خواهد برد.

۹. حال که خیزش به این جا رسیده، باید پشتش بایستیم و حمایت‌شان کنیم ولو با نفس انقلاب مخالف باشیم (خودم یکی از آن افراد هستم). چرا که باور دارم، در این شرایط زیان‌های عقب‌نشینی به مراتب بزرگ‌تر است، ناامیدی بیشتری بر مردم حاکم می‌شود و حکومت به کشتار بزرگ مبارزین برای زهر چشم نشان دادن به دیگران خواهد پرداخت.

۱۰. قرار نیست به خیابان بیایی اگر می‌ترسی. ببین چه کار می‌توانی بکنی. حتی یک کلیک می‌تواند کمک بکند. ببین چه کار می‌توانی بکنی و همان یک قدم، اگر توسط هزار فرد به ظاهر بی‌تفاوت برداشته شود، هزار قدم رو به جلوست.

۱۱. مطمئنم که احساس شعف خواهی کرد از این که بخشی از گروهی باشی که دارند چنین به زندگی‌ خودشان و دیگران معنای تازه می‌بخشند. عشق مانند بندی است که از بودن در آن لذت می‌بری و حتی در راهش فداکاری می‌کنی. این جوانان عاشقند و همین زیباتر، دوست‌داشتنی‌تر و تحسین‌برانگیزترشان می‌کند. تو هم به این جمع ملحق شو و گام اول را بردار. درست مانند این که بعد از سال‌ها روی مبل نشستن راه بروی، لذت راه رفتن چنان زیاد است که بیشتر و بیشترش می‌کنی و کم کم خواهی دوید.